سفارش تبلیغ
صبا ویژن



بصیرت حسینی - بچه های آسمان






درباره نویسنده
بصیرت حسینی - بچه های آسمان
مدیر وبلاگ : مهدی[24]
نویسندگان وبلاگ :
زینب (@)[0]

بیسیمچی
بیسیمچی[1]

تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
تیر 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90


لینکهای روزانه
کوتاه و خواندنی
[آرشیو(1)]


لینک دوستان
میم مثل ماه
دهاتی
گروه سایبری عفاف و حجاب
کتیبه سرخ
یاس
فطرس
قطعه 26
لبخندهای خاکی
فصل انتظار
سنگواره های مجازی

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
بصیرت حسینی - بچه های آسمان


لوگوی دوستان





وبلاگ فارسی

آمار بازدید
بازدید کل :24340
بازدید امروز : 6
 RSS 

   

 بصیرت حسینی :
یکی از صفات مهم الهی، بصیر بودن است. بنابراین در انسان هم که می تواند به کامل ترین مرتبه وجودی نایل شود، این صفت را قرار داده است تا بدین وسیله از سایر موجودات متمایز شود. خداوند متعال در این باره می فرماید : ? إِنَّا خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا ؛ ما انسان را از آب نطفه مختلط آفریدیم و دارای قوای چشم و گوش (و مشاعر و عقل و هوش ) گردانیدیم ? [انسان76/2 ]
دین اسلام به این صفت انسانی توجه فراوان دارد و او را از پیروی ناآگاهانه و تقلید نابجا نهی نموده است و اساساً تفاوت سنت الهی و غیر الهی در همین نکته است. سنت الهی دعوت بر اساس بصیرت و آگاهی است، اما سنت مشرکانه دعوت بر اساس جهل و نادانی است. آن چنان که خداوند متعال در موارد متعدد، مشرکان را از تبعیت کورکورانه از شیوه های ناشایست آبا و اجداد نهی می کند: ? وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلاَ یَهْتَدُونَ ؛ و هنگامی که به کافران گفته می شود از کتابی که خدا فرستاده است پیروی کنید می گویند ما پیرو کیش پدران خود خواهیم بود آیا بایست آنان تابع پدرانشان باشند، در صورتی که پدرانشان بی عقل و نادان بوده و هرگز به حق و راستی راه نیافته اند؟? [ بقره2/ 170]
در این زمینه خداوند متعال خطاب به پیامبرش (ص) می فرماید: ? قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ؛ ای رسول ما! امت را بگو طریقه من و پیروانم همین است که خلق را به خدا با بینایی و بصیرت دعوت کنم و خدا را از شرک و شریک منزه دانم و هرگز به خدای یکتا شرک نورزم? [ یوسف12/ 108]
در حوزه رهبری نیز به این صفت توجه کامل شده، به طوری که رهبر جامعه اسلامی باید در افزایش سطح آگاهی انسان ها و ایجاد محیط مناسب برای آنان بکوشد، تا بتوانند راه خود را با آگاهی و بصیرت برگزینند و بپیمایند. نفوذ رهبر در جامعه باید به گونه ای باشد که او را از جان و دل بپذیرند و این امر ممکن نیست مگر آن که افراد جامعه به میزانی از شعور و آگاهی برسند که بتوانند حق خود را به خوبی تشخیص دهند. آماده نمودن جامعه به این حد از آگاهی نیز از وظایف رهبری می باشد، هم چنان که اولیا و اوصیای الهی عمل نموده و به توفیق های شگرفی نائل شدند.
یکی از راه های اصلی به منظور ساختن جامعه ای آرمانی و هدف دار، اجرای اصل الهیو قرآنی « امر به معروف و نهی از منکر » است و با نگاهی به آیات و روایات به شیوه رهبری ائمه معصومین (ع) پی می بریم. که در این جا به نمونه هایی از آن اشاره می شود:
خداوند متعال بعد از ذکر پیروزی معجزه آسا در جنگ بدر و علل اعجاز می فرماید: ? لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ وَیَحْیَى مَنْ حَیَّ عَن بَیِّنَةٍ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِیعٌ عَلِیمٌ ؛ تا آن ها که هلاک می شوند از روی اتمام حجت باشد و آن ها که زنده می شوند از روی دلیل روشن که خداوند شنوا و داناست ? [ انفال8/ 42]
در جنگ نهروان، امام علی (ع) چند هفته جنگ را به تأخیر انداخته و در این مدت با آگاهی دادن به خوارج از طریق ایراد سخنرانی و اعزام افراد برای موعظه، عده زیادی از آنان را از صف دشمنان خارج می کند و سپس با اتمام حجت به جنگ با بقیه می پردازد. (سبحانی، 1383هـ.ش، ص 621 ) و هنگامی نیز که به جنگ می پردازد با قاطعیت عمل می کند که این خود از اصول رهبری موفق است.
این اصل در نحوه رهبری امام حسین (ع) نیز نمایان است. ایشان در موارد مختلف برای افرادی که همراه ایشان بودند اهداف قیام را تشریح می کردند تا با آگاهی به آن چه که حق است اعتقاد یافته و از راستی و حقیقت پیروی کنند. آن حضرت (ع) حتی در شب عاشورا، یاران خود را گرد می آورد و با ایراد خطبه ای ازآنان می خواهد اگر در حق بودن راهی که برگزیده اند شک و تردیدی دارند، مخفیانه راه خود را جدا کنند، اما پاسخ های یارانی که باقی ماندند همه بر بصیرت و آگاهی آنان دلالت می نمود.
امام حسین (ع) در برابر دشمنان نیز ابتدابه موعظه و تبیین حق از باطل می پردازد و پس از آن که با آنان اتمام حجت می کند، وارد جنگ می شود. ایشان در وصیت نامه خود به محمد بن حنفیه، بعد از ذکر اهداف قیام خویش می فرماید: « پس آن که مرا قبول کند هم چون قبول حق، همانا خداوند شایسته تر به حق است و هر کس مرا رد کند، صبر می کنم تا خداوند بین من و گروه ستمکار قضاوت کند که او بهترین حاکمان است ». (سپهر، 1336هـ.ش، ج2، ص 9)
از این جا معلوم می شود که قبول امت باید از روی آگاهی بر به حق بودن امام و رهبر باشد و نه صرفاً از روی احساسات و واطف زودگذر، که اینان نمی توانند پیروان واقعی باشند.
امام حسین (ع) درکربلا بعد از آن که «حربن یزید ریاحی» از ادامه سفر ایشان جلوگیری می کند، با ایراد سخنانی به تبیین موقعیت فعلی و شرایطی که در آینده در انتظار آنان است می پردازد، و می فرماید: « مکر و نیرنگ نزد ما اهل بیت حرام است. پس هر آن کس که از این سفر کراهت دارد می تواند بازگردد ». ( همان، ج2، ص 158)
بر اساس این گفته خود رهبر می بایست از اهل بصیرت و عالم به حق باشد و این نیست مگر آن که عالم به دین و عامل به آن باشد، تا بتواند جامعه را به آن چه که کمال واقعی است رهنمون گردد، امام علی (ع) در مورد ویژگی های رهبری در قیام ها می فرماید : « لا یحمل هذا العلم إلا أهل البصر و الصبر و العلم بمواضع الحق؛ پرچم انقلاب را کسی بر دوش نمی کشد، مگر آن که اهل بصیرت و شکیبایی و آگاه به مواضع حق باشد ». ( نهج البلاغه، خطبه 173 )
خداوند متعال در این زمینه در قرآن کریم می فرماید: ? أَفَمَن یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ یَهِدِّیَ إِلاَّ أَن یُهْدَى فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ ؛ آیا کسی که هدایت به حق می کند برای پیروی شایسته تر است یا آن کس که خود دایت نمی شود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه می شود؟ و چگونه داوری می کنید؟? [یونس10/ 35 ]



نویسنده » مهدی » ساعت 7:8 عصر روز یکشنبه 90 آذر 13